جمع: 0تومان
ظاهر ۱۸ سال دارد و در شمال کشور سرباز است. او با اکبر و زیبا پیرمرد و پیرزنی که در کلبهای نزدیک پادگان زندگی میکنند، آشنا میشود و در ادامه اتفاقهایی برایش رقم میخورد.
بحران پیچیده زندگی کیمیا و فرید که دوازده سال از ازدواجشان میگذرد، جهان زیبای فرزندانشان را برهم میریزد. کودکانی که هیچ چیز جز سادگی و مهربانی را در زندگی نمیشناسند.
دو برادر سفری از شمال به تهران دارند. در طول راه برادر کوچکتر سیم های برق را می بیند که تا تهران امتداد دارد. در این فیلم، چگونگی سیم کشی و برق رسانی به یک لامپ آموزش داده می شود.
کودکی توله سگی را به خانه می برد و برای پنهان کردن آن از پدر، توله سگ را در پشت پرچینی کهنه و قدیمی پنهان می کند. تمام فکر کودک مشغول مسئله غذا دادن به توله سگ می شود و در نتیجه به دلیل کم شدن نمره هایش، پدر او را تنبیه می کند. در همین احوال مادر توله سگ هم به دنبال توله اش می گردد. علیرغم علاقه شدید کودک به حیوان، او ترجیح می دهد که توله را به مادرش بازگرداند.
مادری پسر تنبل خود را برای کار کردن از خانه بیرون می کند. پسر در گشت و گذارهایش در حالیکه در کنار نهری دراز کشیده است. متوجه گلهایی می شود که بر روی آب هستند. گل ها از باغی می آیند که دختری جوان در آنجا زندانی دیو است… .
آموزش چگونگی جلوگیری از سرماخوردگی به کودکان
با نشان دادن اشیا متفاوت، رنگ های اصلی به کودکان آموزش داده می شود. در این منوال. پیام های کوتاه آموزشی که مرتبط با رنگ ها هستند به مخاطب منتقل می شود
مستندی است در خصوص فستیوال تابستانه کانون پرورش فکری در پارک نیاوران در تیرماه و مردادماه 1353
بچه های محله ای به دو گروه تقسیم شده اند. بادبادکی قرار است به آسمان فرستاده شود. یک دسته با شادمانی پرواز بادبادک را تماشا می کنند. گروه دیگر تلاش می کنند که بادبادک را پایین بکشند. بادبادک خودش را از نخی که به آن متصل است می رهاند. اندوه ناشی از فرار بادبادک. اولین زمینه با هم بودن دو دسته را فراهم می کند.