ای سراپا خوبی
دستهایت گره از مشکل ما بگشاید نازنینم چه بگویم که تو با لبخندت شبِ اندوهِ مرا صبح کنی؟
دستهایت گره از مشکل ما بگشاید
نازنینم چه بگویم
که تو با لبخندت
شبِ اندوهِ مرا صبح کنی؟
تو که از خود رستی،
به خدا پیوستی
مهربانیت به رنگِ خوش حق گشته و لطفت،
چیزی از جنس خداست.
عشق، لبریز شد از جامِ وجودت
و حکیمانه مداوا کردی
آن تن خسته و رنجور که بیماریاش از پای درآورده و سخت،
نفسش میآمد.
با کدامین کلمه یا واژه
صورت عشق تو را باید شست؟
و در آینهی چشمانِ غزلخوان تو ای آیهی مهر
با کدامین آیین
عشق را جاری و سرریز کنم؟
تو که جانان هستی،
رنگ ایمان هستی.
سمبل عشق و فدا کاری و ایثار و گذشت،
ای سرا پا همه خوبی،
یادمان هست که مولانا گفت:
با کریمان
کارها دشوار نیست.
ای پرستار فداکار،
تو نماینده خوبی ز کریمان هستی.
* شعر از آریا جوان مهر 19 ساله از گلستان
* عکس از علی میرشکار 15 ساله از گلستان